راستینراستین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره

راستین

ایران

امروز هشتم ژانویه و ماهگرد تولد یکدانه ام بود. شب قبل برایش کیک خریدیم و شمع پنج روشن کردیم اما این بار در ایران و در منزل پدربزرگ. هشت روز است که به خانه برگشته ایم و در هوای تهران نفس می کشیم. بعد از 24 ساعت تاخیر در پرواز و گم شدن 5 روزه چمدان هایمان و رسیدن و نفس کشیدن در هوای به مرز اخطار رسیده ی تهران باقی چیزها خوب است. کل عزیزان بودند و راستین غریبی نکرد و حسابی خندید و  کسی را از لبخندهایش بی نصیب نگذاشت. اتاقش آبی بود و زیبا که پدربزرگ و مادربزرگش زحمت چیدن آن را کشیده بودند و خانه هم به یاری پدر و مادر خانه قدیم بود و همه خاطراتم دست نخورده مانده بود. امروز بالاخره اینترنتم وصل شد و توانستم بنویسم اما متاسفانه از اینترنت ...
19 دی 1391

گزارش کار یک مادر

چقدر این ماه سریع بر من گذشت و چقدر کار نکرده داشتم و چقدر فرصت از تو نوشتن بود اما به فرصتی برای کارهای نکرده بدل شد.  آنقدر در همین یک ماه بزرگ شده ای و اتفاقات مختلف افتاده که نمی دانم از کجا باید شروع کنم. آخرین بار برایت از جشن شکرگزاری و دیزی خوران نوشتم، امروز که روز دوم تعطیلات کریسمس است برایت از برف می نویسم و چراغانی و مردمی که جشنشان است و ما خیلی از آن سهمی نداریم. این روزها خیابان پر است از نشانه های تعطیلات و جشن سال نو و درخت کریسمس و بابانوئل واکسن چهارماهگی ات را زدی و آنقدر پسر خوبی بودی که باورم نمی شد پسرم اینقدر صبور و شچاع باشد، شجاعتر از مادرش که از اتاق بیرون رفت تا ضجه پسرکش را نشنود.  موهایت را کچل ...
19 دی 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به راستین می باشد