ایران
امروز هشتم ژانویه و ماهگرد تولد یکدانه ام بود. شب قبل برایش کیک خریدیم و شمع پنج روشن کردیم اما این بار در ایران و در منزل پدربزرگ. هشت روز است که به خانه برگشته ایم و در هوای تهران نفس می کشیم. بعد از 24 ساعت تاخیر در پرواز و گم شدن 5 روزه چمدان هایمان و رسیدن و نفس کشیدن در هوای به مرز اخطار رسیده ی تهران باقی چیزها خوب است. کل عزیزان بودند و راستین غریبی نکرد و حسابی خندید و کسی را از لبخندهایش بی نصیب نگذاشت. اتاقش آبی بود و زیبا که پدربزرگ و مادربزرگش زحمت چیدن آن را کشیده بودند و خانه هم به یاری پدر و مادر خانه قدیم بود و همه خاطراتم دست نخورده مانده بود. امروز بالاخره اینترنتم وصل شد و توانستم بنویسم اما متاسفانه از اینترنت ...
نویسنده :
مامی
21:37